و این داستان...
سلام آی قصه ،قصه ،قصه یه روز هیما جون چشم همه رو دور میبینه و تصمیم میگیره یه گوش مالی به مائده جون بده... مائده جون هم از همه جا بی خبر داره تو دنیای خودش خوش میگذرونه و اصن حواسش به هیما نیست... تو وسط همین شیطنتها مامان هیما خبر دار میشه که هیما وای وای وای.... میاد وامیسته بالا سر نی نی ها و بهشون اخطار میده که شلوغی ممنوع!! و اینطوری میشه که نقشه هیما جون نقش بر آب میشه! هیما خ...
نویسنده :
دایی هیما
14:57